بازنده مطلق المپيك توكيو؛ تلويزيون ملي!
برترينها: مجموعه رفتارهاي صداوسيما در المپيكي كه گذشت چيزي در حد فاجعه بود، راند اول ماجرا در نبرد ميان كيميا عليزاده و ناهيد كياني رقم خورد، بيژن خراساني، بهزاد كاوياني و توتونچي با رفتاري خلاف خواست افكار عمومي كار را براي تلويزيون دشوار كردند. البته ماجرا محدود به همان مبارزه نماند و مثلا در مبارزه ميان حسن يزداني و تيلور باز هم سياستزدگي دمار از تلويزيون درآورد، نبود مجريان مستقل و اطالهگوييهاي عجيب و غريب با امثال خياباني و يوسفي، مهندسيهاي احساسي عجيب نظير پخش سرودهاي حماسي پس از شكست! كه خوراك طنازان شبكههاي اجتماعي هم شد و يا قطع مصاحبه سجاد گنجزاده و يا حتي بردن دوربين صداوسيما به منزل يزداني، آن هم حين مسابقه، خاطرات تلخي را رقم زد، اينجا يكي دوتا ويدئو و چند يادداشت كوچك گذاشتهايم در مرور شكست مطلق صداوسيما در المپيك توكيو.
مازيار فكري ارشاد نوشت: «پخش تلويزيوني مسابقات المپيك نشان داد كه تلويزيون داخلي را حتي براي تعقيب رقابتهاي ورزشي هم نميتوان تحمل كرد. سانسورهاي سختگيرانه و اعصابخرد كن هميشگي، اينبار به اوج خود رسيد. تا جايي كه رقابت دوي صد متر بانوان كه دونده ما هم در آن حاضر بود، منحصر شد به چند ثانيه پس از پايان مسابقه كه تصوير ورزشكار ما را به نمايش ميگذاشت.اما مهم ترين نكته پخش تلويزيوني المپيك امسال، خالي تر بودن دست صدا و سيما به لحاظ گزارشگر و مجري نسبت به گذشته بود. اتفاقاتي كه امسال رخ داد و حرفهاي غريبي كه مطرح شد، عملا روي جواد خياباني و سوتيهاي پرشمار و تاريخياش را سفيد كرد. پيمان يوسفي هيچگاه گزارشگر فوتبال مطلوب و مقبولي نبود. اما خالي بودن چنتهاش از اطلاعات ورزشهاي ديگر واقعا حيرتانگيز بود و اين نكته باتوجه به اينكه مدتهاست پس از درگذشت بهرام شفيع، او اجراي برنامه قديمي «ورزش و مردم» را برعهده دارد، واقعا تاسفبار است.
يوسفي عملا اطلاعات درست و درماني درباره هيچ ورزشي نداشت. بارها اطلاعات غلط به خورد بينندگان داد (بعضيهايش توسط كارشناسان حاضر اصلاح شد)، بارها با حرفهاي بيربطش نشان داد كه اصلا گزينه مناسبي براي اجراي اين برنامه نيست و بارها حرص بينندگان برنامه كه اطلاعات ورزشي خوبي دارند را درآورد. اما آنچه بيش از هرچيز حضور پيمان يوسفي در اين برنامه را غير قابل تحمل ميكرد، حرافي ها و پرت و پلا گوييهايش به منظور پر كردن آنتن و زمان برنامه بود. انگار تهيه كننده برنامه از يوسفي خواسته بود با حرافيهايش ميانِ پخش دو مسابقه زمان را بگذراند. يوسفي در اين شانزده هفده روز آنقدر حرفهاي بيربط زد و آسمان به ريسمان بافت كه صداي همه را درآورد. يكبار وسط رقابتهاي كشتي، قهرماني پرسپوليس در ليگ را به فردين معصومي (كشتيگير بازنشسته) تبريك گفت و بعد كه فهميد چه حرف بيربط و بيجايي زده، براي استقلال در فينال جام حذفي آرزوي موفقيت كرد كه اين يكي اعتراض بهحق مديرعامل باشگاه فولاد، رقيب استقلال در فينال حذفي را برانگيخت. و شاهكار امروزش كه هرجاي جهان و در هر شبكه تلويزيوني اگر مطرح ميشد، كمترين نتيجهاش اخراجِ گوينده بود. قهرمان ايراني در فينال كاراته با برخورد ضربهاي شديد به سرش بيهوش شده و همه نگران سلامتي او هستند. اما يوسفي كه تازه فهميده آن ضربه خطاست و حريف به دليل اين خطا بازنده ميشود، گفت: تا باشه آدم از اين ضربهها بخوره! اين ميزان ناداني و موقعيت نشناسي ديگر نوبر است. پيمان يوسفي با همه ضعفهايش عصاره سطحِ نازل و ناشايستهسالاري تلويزيون، دستكم در گروه ورزش است.»
كاربري به نام آريا در نقد ايدئولوژي زدگي صداوسيما نوشت: برام واقعا سواله كه صداوسيما اينمجريهاي چيپ و بياطلاع را ازكجا مياره؟ميگه: اين مُشتي كه سجاد گنجزاده زد، مشتي بود از سوي همه مردم ايران به صورت آمريكا… عزيز، بزرگوار؛ اين ورزشه، رقابته و حسابش از سياست و دولتها جداست! دركش سخت نيست بخدا.. نتيجه عكس هم ميده اين ادبيات
حميد حاجيزاده هم در توئيتي مشابه نوشت: مسابقه كاراته بين گنجزاه و حرف آمريكايي به نفع ايران خاتمه يافت ولي گزارشگر ابله ميگه گنجزاده انتقام حسن يزداني و ايرانيها رو از آمريكاييها گرفت!يعني همينقدر گزافگو هستن برخي از گزارشگرهاي ما
ورزش مديا نوشت: خيليها بايد خدا را شكر كنند كه اينجا ايران است، از جمله جواد خياباني عزيز كه بعد از سالها رنده كردن مغز و اعصاب ملت، از سوي سازمان معظم صداوسيما به المپيك توكيو اعزام شده. المپيك يعني جايي كه بهترينها بايد مسافرش شوند. فرقي نميكند ورزشكار باشي، يا مربي و داور. براي رسانهها هم همينطور است؛ بايد برترينها گلچين شوند و آنجا بروند. اگر مجري و گزارشگر «در حد المپيك» اين تلويزيون خياباني است، واي به حال بقيه. در سازمان را تخته كنيد، حداقل در مصرف آب و برق صرفهجويي ميشود.
روزنامه نگاران نوشت: در حاليكه المپيك عرصهي صلح و دوستي و برابري است برخي از حرفهاي غير ورزشي و غيرحرفهاي برخي از مجريان و گزارشگران انتقاد بعضي از مخاطبان را در فضاي مجازي در پي داشته است! در قسمت اول فيلم حرفهاي عجيب پيمان يوسفي رو ميشنويد كه هيچ نسبتي با روح ورزش و جوانمردي ندارد! در قسمت دوم هم گزارشگر ميگويد اين ضربهي همهي مردم ايران به صورت آمريكاست!! در حاليكه عرصهي ورزش جاي اين حرفها نيست. سوال اين است كه اگر بخواهيم به اين سياق برويم بايد در بازي مهم حسن يزداني و باخت او از تيلور چه بگوييم؟