وسواس كمك به ديگران چيست و چگونه به آن غلبه كنيم؟
مجموعه: مشاوره خانواده
اعتياد ياوري يا وسواس كمك به ديگران
در ابتدا به اين سوالات پاسخ دهيد، تا بدانيد آيا واقعا دچار وسواس كمك به ديگران شده ايد :
- آيا زماني به ديگران كمك نمي كنم، حس اضطراب يا بي هدفي مي كنم ؟
- آيا به بهانه اينكه تنها مي خواهم كمكي كرده باشم، به ديگران مشاوره مي دهم، بدون اينكه از من كمك خواسته باشند ؟
- آيا هنگامي كه متوجه مي شوم كساني كه به آن ها مشاوره داده ام، از توصيه شخص ديگري بيشتر راضي بودهاند يا درمورد مشكلشان با من مشورت نكرده اند، ناراحت مي شوم ؟
- آيا فكر مي كنم كه توصيه هاي من زندگي ديگران را عوض مي كند و براي موفقيت آن ها ضروري است ؟
جواب مثبت به چند سوال بالا حتما به مفهوم وسواس كمك به ديگران نيست، ولي مي تواند علامت اين باشد كه بايد مواظب باشيد. چنانچه به تمام سوالات بالا جواب مثبت داده ايد، بايد براي غلبه بر وسواس كمك به ديگران به دنبال راه حل باشيد.
راههاي غلبه بر وسواس كمك به ديگران
سعي كنيد دوست و همراه باشيد نه نجات دهنده
براي غلبه بر وسواس كمك، سعي كنيد دوست باشيد نه مشاور. بهترين كمك كننده ها كساني هستند كه از همان اول توقعات را معين ميكنند. يكي از نخستين محدوديتها ميتواند اين باشد كه «هيچ وقت بيشتر از خودت نگران موفقيت تو نخواهم بود.» يكي از علامت هاي آشكار كمك بيش از حد به ديگران وقتي است كه شما به آنها بيشتر از خودشان كمك ميكنيد.
چنانچه راهنما يا مشاور به صورت دائم به مراجعش كارهايي را يادآوري كند كه برايش انجام داده است و حتي بعضي وقتها انجام برخي از كارها را خودش به عهده بگيرد، اين ديگر همراهي نيست. در صورتي شواليه سفيد درون راهنما و مشاور بيدار شده است كه وي توقع داشته باشد جملههايي از اين دست بشنود: «هرقدر ازت تشكر كنم، كم است» يا «تو واقعا نجاتم دادي».
بعضي وقتها كساني كه به آنها كمك كردهايد، اشتباه ميكنند. براي اينكه كمككننده بهتري باشيد، بايد اجازه دهيد كه با پيامد هاي تصميم و كارهاي خود مواجه شوند. قبول كردن مسئوليتهاي آشكار و مشترك، موفقيت را به نتيجهاي اشتراكي تبديل ميكند.
با اندازهگيري پيشرفت، از وابستگي خودداري كنيد
حرفه هاي مرتبط با مشاوره و كوچينگ به اين علت مورد انتقاد قرار گرفتهاند كه از الگوهاي اقتصادي پيروي ميكنند و حتي وقتي كه مشتريان، ديگر احتياجي به مشاور ندارند، بهدنبال روش هايي براي كسب درآمد بيشتر هستند؛ ولي علت اصلي به دنبال هر رابطۀ مشاور و مشتري اين است كه به شخص كمك كنيم متوجه پيشرفتش بشود.
از سويي، بهترين مشاور فردي است كه به شخص كمك كند تا به نقطهاي برسد كه ديگر احتياجي به مشاوره نداشته باشد. به وجود آمدن وابستگي حتي اگر بهشكل موقت سبب شود شما حس قدرت كنيد، درنتيجه تنها باعث ضعيفتر شدن فرد كمكگيرنده خواهد گرديد.
براي خودداري از اين وابستگي، كمككنندهها و مشاوران بايد با استفاده از هدف هاي معين پيشرفت را اندازهگيري كنند؛ براي مثال، چنانچه مشاوري به اين هدف با رهبر سازماني كار ميكند تا توانايي هاي او در سپردن كارها به ديگران را بهتر كند، بايد پيشرفت او را باتوجهبه موقعيتها و فرصتهايي اندازهگيري كند كه كارها به ديگران سپرده ميشوند. اين طور اطمينان پيدا مي كند كه پيشرفتي وجود دارد.
البته عقلاني است كه احتياجات و فرصتهاي جديدي براي كمكگرفتن آشكار شوند، ولي محتاج كمك بودن درباره يك مسئله ويژه براي مدت طولاني، علامت نبود پيشرفت است. اين موضوع ثابت ميكند هم مشاورهدهنده و هم مشاورهگيرنده به فرايند مشاوره وابسته شدهاند (بعضي اوقات نيازمند و وابستهبودن به شخص ديگري براي نجات، راحت ترين راه است).
به مراجعان فشار مناسب وارد كنيد
يكي از شكايتهاي متداولي كه از مراجعان ميشنويم، اين است كه ميگويند: «مشاور من به اندازه كافي به من فشار نياورد. ما تنها در طول جلسه مشاوره حرف ميزديم اما من چالشي حس نميكردم.»
بسياري از اشخاص كه در مشاغل مربوط به مشاوره كار ميكنند، نگران اين مسئله اند كه چنانچه بيش از اندازه صادق باشند، رابطهشان با مراجع به خطر بيفتد. بيشتر مشاوران بهانه ميآورند و ميگويند كه اطمينان ندارم آنها هنوز براي شنيدن اين مسئله آماده باشند.
با وجود اينكه بايد در دادن خبرهاي بد به اشخاص با احتياط عمل كنيم، به همان اندازه بايد به اهميت صادقبودن با كساني كه برايشان كار ميكنيم، آگاه باشيم. ارزش مشاور خوب به اين است كه بتواند واقعيت مخفي افراد را ببيند و هرقدر نيز گفتن و شنيدن آن دشوار باشد، اين واقعيت را به آنها متذكر شود. از سوي ديگر، بعضي مشاوران نيز اعتقاد دارند كه صريح بودنِ بيش از حد سبب ازبينرفتن اعتماد مراجع ميشود.
هر دو گروه از اين مشاوران، يعني آن گرده از افرادي كه از گفتن حقيقت تلخ را نمي گويند و آن گروه كه با بيرحمي اين واقعيات را به طرف مقابل ميگويند، به يك نتيجه ميرسند. براي اينكه مشاور خوبي باشيد، بايد بدانيد كه چطور فشار مناسب را وارد كنيد، تا جايي كه اعتماد طرف مقابلتان از بين نرود.