تمام اشتباهات روحاني؛ دههات گذشت مربي!
برترينها: كمتر از چند روز به پايان رياستجمهوري هشت ساله حسن روحاني باقي مانده است؛ هشت سالي كه فراز و فرودهاي زيادي داشت و ايران بحرانهايي به خود ديد كه در تاريخ جمهوري اسلامي ايران بيسابقه يا كمسابقه بود. فرهاد قنبري دربارهي بزرگترين اشتباهات روحاني در كانال خود نوشت: دولت حسن روحاني با همهٔ فراز و نشيبها به هفتهٔ پاياني حيات خويش رسيد و كمتر از چند روز ديگر بايد قدرت را به ابراهيم رئيسي واگذار نمايد. روحاني طي هشت سال گذشته با بحرانهايي مواجه گشت كه شايد در تاريخ حيات جمهوري اسلامي بيسابقه بود و ايشان را به بدشانسترين و غيرمحبوبترين رئيسجمهور تاريخ ايران تبديل كرد. روحاني سال ۹۲ دولتي ورشكسته، اقتصادي درگير تورم شديد و كشوري تا گردن فرورفته در تحريمهاي بينالمللي را تحويل گرفت و حالا قرار است كشور را در شرايطي به مراتب وخيمتر به ابراهيم رئيسي واگذار نمايد.اما از دلايل از ميان رفتن محبوبيت روحاني علاوه بر مورد سركار آمدن دولت ترامپ در آمريكا (كه خود ايشان علاقهمند است همه چيز را از اين زاويه بنگرد) اقدامات اشتباه روحاني است كه ميتوان از مهمترين آنها به موارد ذيل اشاره كرد: ۱- نگاه ايده آليستي به حوزه بين الملل: بزرگترين اشتباه، نوع نگاه ايشان به روابط بينالملل بود. روحاني و تيم سياست خارجي ايشان نگاهي اخلاقي و ايدهآليستي به واقعيت حاكم بر عرصهٔ بينالملل داشته و بر اين باور بودند كه دولتها و قدرتهاي جهاني از قوانين و تعهدات تخطيناپذيري پيروي ميكنند.روحاني و ظريف بارهاوبارها در سخنرانيهاي خود به امكانپذيرنبودن بازگشت تحريمهاي آمريكا اشاره كرده و معتقد بودند كه برجام يك عهدنامهٔ بينالمللي است كه كشوري به تنهايي نميتواند آن را زير پا گذاشته يا از آن خارج شود. تيم آقاي روحاني اين واقعيت تلخ كه منطق حاكم بر روابط بينالملل، منطق آنارشيك [منطق زور]است را ناديده ميگرفتند (يا اصلاً باور نداشتند)، آنها باور نداشتند كه عرصهٔ بينالملل بهمانند جنگل از قانون زور پيروي ميكند و در اين ميان آنكه زورش بيشتر است قلمرو حكمراني بيشتري در اختيار دارد و اوست كه حق و ناحق را مرزبندي ميكند. دولت روحاني با اين اشتباه بزرگ تا ميتوانست بر طبل برجام دميد و تمام برنامههاي اقتصادي و غيراقتصادي خود را بر اساس آن پايهريزي كرد و با خروج آمريكا از برجام تمام برنامههاي خود را، بر باد رفته ديد. ۲- نداشتن گفتمان: روحاني در انتخابات نودودو راه ميانه را انتخاب كرد. راهي كه هم ميخواست حمايت مردمي اصلاحطلبان را داشته باشد و هم به نهادهاي قدرت اطمينان دهد كه مسيري متفاوت و جدا از خواستههاي آنها را طي نخواهد كرد. آقاي روحاني در مسيري قدم گذاشت كه مصلحت و كسب قدرت را قرباني "سياست" كرد و بدون ارائهٔ يك گفتمان مشخص به مقام رياستجمهوري رسيد. روحاني نميدانست نگاه منفعتجويانه و غيرسياسي (سياست به معناي تصميم گيريهاي سخت و گاهي خطر كردن) ممكن است مانند شمشير دو لبه عمل نمايد. آقاي روحاني احتمالاً به اين مسئله نينديشده بود كه با اتخاذ چنين رويكردي و با نداشتن هيچ گفتماني، در صورت شكست سياسي، همهٔ جريانهاي سياسي (حتي بسياري از وزيرانش) از او فاصله گرفته و او را در برابر مشكلات مضاعف تنها خواهند گذاشت. ۳- دستكم گرفتن رقيب داخلي: روحاني با اينكه دهههاي گذشته از چهرههاي پرنفوذ در قدرت حاكمهٔ كشور بود، به نظر ميرسيد يا ساختار قدرت در ايران را به درستي نميشناخت و يا اينكه با خوشبيني به تغيير رويه معتقد بود و اين توانايي را در خود احساس ميكرد كه پس از سيوپنج سال تصويري ديگر از ايران در عرصهٔ بينالملل ارائه كرده و با حل بحران ميان ايران و غرب زمينهٔ توسعهٔ اقتصادي كشور را هموار نمايد. اما هر چه بود گذر زمان نشان داد كه پيگيري سياست عاديسازي روابط خارجي ايران در هر دو جبهه، چه اقناع محافظهكاران داخلي و چه اقناع طرفهاي غربي، شكست خورد. آقاي روحاني انگار اين واقعيت ملموس را فراموش كرده بود كه رئيسجمهورِ كشوري است كه چهار دهه است شعار "مرگ بر سازشكار" را شعار اصلي خود ميداند. آقاي روحاني قدرت نرمافزاري و سختافزاري جناح رقيب را دستكم گرفته و فراموش كرده رئيسجمهور همان كشوري است كه پس از چهل سال از انقلاب، حمله به سفارت كشورهاي مختلف را حق مسلم خود ميداند و رفتار و كردار و گفتار خود را تنها متر و معيار حقيقت در جهان تلقي ميكند. روحاني قدرت نهادهاي پرنفوذ كه از تريبونهاي نماز جمعه و حوزههاي علميه تا پايگاههاي بسيج را شامل ميشد و آشكارا او را به وطنفروشي و «استخر فرح» تهديد ميكردند، را ناديده گرفته بود. ۴- خوشبيني به كشورهاي غربي: روحاني همانگونه كه در محاسبات خود نسبت به قدرت رقيب داخلي در اشتباه بود، در برداشت خود نسبت به كشورهاي غربي و آمريكا نيز دچار خوشبيني مفرط بود. آقاي روحاني فراموش كرده بود كه آمريكا و اروپا از لحاظ بنيادي با جمهورياسلامي مشكل دارند و تا زماني كه نظام سياسي با چنين ساختاري در ايران حاكم است، عاديسازي روابط با ايران را دستور كار خود نخواهند داشت و ايران را بهعنوان بازيگري عادي مانند ساير كشورها به رسميت نخواهند شناخت.روحاني ظاهراً تمام مشكل ايران با غرب را به مسئلهٔ هستهاي تقليل داده بود و نقش سياست منطقهاي ايران، تنش با عربستان و اسرائيل، مسئلهٔ موشكي، شعارهاي حقوق بشري و امثالهم را به كل ناديده گرفته بود. ۵- اتكاء بيش از اندازه به آقاي هاشمي رفسنجاني: دولت روحاني در عمل بدل و كاريكاتوري از دولتي بود كه قرار بود آقاي هاشمي در رأس آن قرار بگيرد. دولت روحاني چند سال اول خود را كاملاً وابسته به قدرت و نفوذ و حمايت آقاي هاشمي كرده و با درگذشت ايشان دچار بحران معنايي و هويتي گشته بود. ۶- فاصله گرفتن از حاميان: اكثريت سبد رأي روحاني را طبقهٔ متوسط شهري تشكيل ميداد. روحاني با شعارهايي مانند بازگرداندن اعتبار به پاسپورت ايراني، تعامل با غرب، گشايش فرهنگي و برخي آزاديهاي اجتماعي توانسته بود رأي و اعتماد بالاي اين طبقهٔ اجتماعي را به خود جذب نمايد، اما در عمل در برابر تكتك شعارهاي خود عقبنشيني و سكوت كرد و به صورت كامل پايگاه اجتماعي خود را از دست داد. حاميان روحاني انتظار داشتند كه او به تهديدات ترامپ براي خروج از برجام واكنش نشان داده و قبل از خروج آمريكا (ترامپ شانزده ماه پس از رسيدن به رياستجمهوري و با تهديد مدام و دعوت روحاني به مذاكره از برجام خارج شد) راهي براي گفتگو با او يافته يا در اعتراضات آبان ۹۸ به جاي گفتن اينكه من صبح جمعه خبردار شدم، موضع مردمي اتخاذ كند، اما او ترجيح داد به صندوق رأي خود پشت كرده و مصلحت خود را جايي كم دردسرتر از اتكاء به حاميان خويش جستجو نمايد.
آرايشي صورت |
آرايشي چشم و ابرو |
آرايش لب |
آرايش مو |
بهداشت و زيبايي ناخن |
تجهيزات آرايشي |
سشوار |
اتو مو و حالت دهنده |
بيگودي و فر كننده |
معرفي سايت هاي جالب |
در كل اين اشتباهات و برخي اشتباهات ريز و درشت ديگر باعث شد روحاني نه به آنچه كه در عرصهٔ بينالملل انتظار داشت دست بيابد و بحران هستهاي ايران را حل كند و عاديسازي روابط با غرب را پيش ببرد، و نه در عرصهٔ اقتصادي توفيق چنداني به دست آورد، نه رضايت حاميان خويش را داشته باشد و نه جناح رقيب دل خوشي از او داشته باشد. روحاني حالا با دستاني كاملا خالي و بدون هيچ حمايتي عرصه رياست جمهوري را ترك ميكند و به نظر نميرسد دل كسي هم برايش تنگ شود. او پس از اين ميتواند به مانند احمدي نژاد در توهمي دن كيشوتي فرو رفته و خود را سياستمداري موفق معرفي كند و يا اينكه با دقت و تامل بيشتري به اشتباهات خود بينديشد.