روز جهاني «خاله، دايي، عمه و عمو» همه با هم
برترينها: امروز روز جهاني «خاله، دايي، عمه و عمو» است همه با هم. اين مناسبتهاي جهاني هم واقعا دارد جالب ميشود. همينطور پيش برويم به زودي روز جهاني عموهاي موفرفري، خالههاي چپدست، داييهاي كتابخوان و عمههاي خوشخنده هم خواهيم داشت. در اين مطلب كمي براي شما اين نسبتها را تشريح ميكنم تا بيشتر آشنا شويد. پيشاپيش از عموم خالهها (مخصوصا خاله شادونه)، داييها، عمهها، عموها و آقاي فيروز كريمي (همينجوري كلا) عذرخواهي ميكنيم اگر چيزي مينويسيم و شوخي ميكنيم. خاله خواهرِ مادر را گويند. البته محدود به خواهر نيست و كلا هر كس كه با مادر يك سلام عليكي كرده باشد، بدون پروسه اداري يا بوروكراسي پيچيدهاي به سمت خاله بودن ميرسد. مثلا ما به تمام زنهاي همسايهمان و تمام آشنايان همسن مادرمان و به همه خانمهايي كه نسبت فاميليشان نامشخص بود از بچگي خاله ميگفتيم. يك موضوع عجيب هم اين است كه اگر شما برنده نوبل فيزيك هم شده باشيد، تقريبا بيشتر خانمهاي همسايه خاطرهاي تعريف ميكنند كه «خالهجان حالا خيلي خودت رو نگير، خودم يه بار سرپات گرفتم». ظاهرا دو سه دهه قبل مادرهاي ما خيلي با هم صميمي بودهاند و بدون هيچ مشكلي وقتي سر خودشان شلوغ بوده بچه يكديگر را سرپا ميگرفتهاند. بهطور كلي خالهها مسبب دو سوم هزينه تلفن هر خانه هستند، چون هر وقت مامانها با خالهها صحبت ميكنند قطعا زير يك ساعت نخواهد بود مگر اين كه يكي ديگر از خالهها پشت خط باشد. عمو عمو عبارت از برادر پدر است. اما در اين مورد هم هر مرد سنبالاتر از ما ميتواند عمويي بالقوه باشد. عموها واقعا بسيار مهربان و خيرخواه هستند، نمونهاش عموي سوباسا. بعضي عموها هم كلا پير نميشوند نمونهاش عموپورنگ كه همينطور پيش برود كمكم تبديل به پسرعمو پورنگ ميشود. من خودم ديگر كمكم دارم عموي عموپورنگ ميشوم. من هنوز به طور نسبي عمو نشدهام و دوست دارم عمو بشوم، ولي يكي از وقتهايي كه اصلا دوست ندارم عمو باشم آنوقتهايي است كه بچه فاميل ميآيد بهم ميگويد: «عمو گوشيت رو ميدي بازي كنم؟» آخر اين چه انتظاري است عموجان؟ عمه خواهر پدر را گويند. كسي كه ظاهرا بسياري از صفات و ويژگيهاي دخترها به طور ژنتيكي به او رفته است. مامانها كه اينطور ميگويند. عمهها واقعا انسانهاي شريفي هستند. يكي از مظلومترين موجودات كه نميدانم چرا خيليها درباره شان بد قضاوت و مثلا فكر ميكنند حتما در همه لحظات زندگي، نقشهاي زير سر دارند، در حالي كه عمهها بسيار مهربان و پذيرا هستند. اصلا همين كه بابت تحمل ۲۴ ساعته شوخيهاي شوهرعمهها سختي كار نميگيرند، به نظرم خيلي لطف ميكنند. عمهها از پاهاي ثابت گروههاي فاميلي هستند كه اطلاعات بسيار متنوعي را در اختيار ديگران قرار ميدهند. دايي برادرِ مادر را گويند. مرد مهربان و پايهاي كه مامانها خيلي اصرار دارند او مظلوم است و توسط ديگران مدام سرش كلاه گذاشته ميشود. ضمنا خيلي بامزه است و مامانها در جمعهاي فاميلي قربان صدقه بامزگياش ميروند. داييها به تنهايي ۶۰ درصد به رونق رستورانها و اغذيهها افزودهاند، چون هر كس ميخواهد به غذاي رستورانش اعتماد شود يك دايي قبل از اسمش ميگذارد. برخلاف افسانه قديمي «چايي داغه، دايي چاقه» ميانگين وزن كل داييهاي جهان بسيار كمتر از ميانگين وزن عموهاي جهان است. ميگوييد نه؟ برويد وزن كنيد. معيار انتخاب كفش فوتبال و فوتسال قسمت اول انتخاب كفش براساس پست انتخاب ساز موسيقي – چند نكته ي اوليه و مهم در انتخاب ساز براي شروع يادگيري موسيقي-قسمت اول