تمام زوجهاي دوستداشتني و خاطرهساز تلويزيون
روزنامه جام جم: «دودكش ۲» اين شبها تنور سريالهاي شبانگاهي تلويزيون را حسابي گرم كرده است و گروه زيادي از مخاطبان بهواسطه خاطرات خوشي كه از فصول قبلي اين سريال (دودكش، پادري) دارند؛ پاي تماشاي آن نشستهاند، اما بخش مهمي از اين خاطرهها قطعا با نام هومن برقنورد و بهنام تشكر گره خوردهاست. تلويزيون در اين سالها شاهد حضور زوجهاي هنري موفقي بوده كه ديدن تكرار برخي آثار آنها در شبكههايي همچون آيفيلم و تماشا خاطراتمان را زنده ميكند. مهران مديري و سيامك انصاري كيست كه نداند مهران مديري و سيامك انصاري سالهاي سال يكي از موفقترين زوجهاي تلويزيون بودند؛ زوجي كه بيش از دو دهه تجربه همكاري مشترك در آثار متعدد تلويزيوني، نمايش خانگي و سينمايي را در كارنامه دارند.«پاورچين» يكي از بهترين تجربههاي مشترك اين زوج هنري بود كه البته به واسطه حضور جواد رضويان ماندگارتر نيز شد. «نقطهچين» نيز تجربه ديگري از اين زوج هنري بود كه البته به اندازه پاورچين نتوانست بدرخشد، اما باز هم اثر قابلتوجهي در آن سالها به شمار ميآمد. اما يكي از بهترين و ماندگارترين اين تجربههاي مشترك را بايد «شبهاي برره» دانست. داستاني جذاب درباره مردي به نام كيانوش با بازي سيامك انصاري كه به يك روستاي عجيبوغريب تبعيد ميشود و رفتارهاي اهالي اين روستا كه برره نام دارد حسابي زندگي او را بههمميريزد. سريال «جايزه بزرگ» و «باغ مظفر» ديگر تجربههاي مشترك اين دو نفر در تلويزيون بود. اما «مرد هزارچهره» يكي ديگر از نقاط اوج سالها همكاري مشترك اين زوج هنري است؛ زوجي كه بعدها در سريال تلويزيوني «در حاشيه» نيز يك بار ديگر با حضور جواد رضويان در تيم آنها خوش درخشيدند. تاكشوي «دورهمي» و بخش نمايشي آن هم آخرين تجربه همكاري آنها بود.البته مديري و انصاري در شبكه نمايشخانگي نيز تجربههاي مختلفي داشتند كه سريال «قهوه تلخ» موفقترين آنهاست؛ سريالي كه از آن بهعنوان يكي از مهمترين آثار توليدشده در شبكه نمايش خانگي ياد ميشود. «ويلاي من» و «شوخي كردم» از ديگر تجربههاي مشترك آنها در شبكهنمايش خانگي است. در اين ميان نبايد از نقش جواد رضويان نيز در اين تيم غافل شد. او معمولا يك پاي اصلي كارهاي مهم و ماندگار مهران مديري بوده است. حضور او در پاورچين و در حاشيه نقش بسياري در بيشتر ديدهشدن اين مجموعهها داشت. هومن برقنورد و بهنام تشكر هومن برقنورد و بهنام تشكر زوجي بودند كه كنار هم قرار گرفتن آنها در دودكش ۲ انگيزه انتشار اين پرونده شد؛ زوجي كه خيلي قبل از آن كه نامي از دودكش مطرح شده باشد، براي اولين بار در «ساختمان پزشكان» نقش دو برادر را بازي كردند. دكتر نيما افشار با بازي بهنام تشكر و ناصر افشار با بازي هومن برقنورد دو شخصيت جذاب ساختمان پزشكان بودند كه رقابتها و گاهي دشمنيهاي آنها با هم اسباب خنده مخاطبان ميشد. دو برادر با روحياتي كاملا متفاوت كه هر كدام در تلاش بود تا برتري خود را نسبت به ديگري به رخ بكشد. اين زوج طلايي يك سال بعد در سريال «دزد و پليس» سعيد آقاخاني در كنار هم قرار گرفتند، اما نقطهعطف حضور آنها را بايد در سهگانه دودكش جستوجو كرد؛ جايي كه هومن برقنورد در نقش فيروز مشتاق و بهنام تشكر در نقش نصرت سوزنچيان رقابتي جالب توجه را با هم شكل دادهاند. هر كدام از اين دو شخصيت با خواهر ديگري ازدواج كرده و همين نسبت مستحكم خانوادگي و خويشاوندي است كه باعث شده با وجود اختلاف نظر جدي، اما باز هم با يكديگر رفاقت نيز داشتهباشند. بيشك دودكش بدون كلكلهاي فيروز و نصرت ماندگار نميشد و حرفي از ساخت فصل دوم و سوم اين مجموعه نيز مطرح نبود؛ حضور اين دو شخصيت در قصه و كنشهاي بامزه و تقابل خندهدار آنها با هم بود كه باعث شد فصل دوم اين سريال با عنوان «پادري» و فصل سوم آن با عنوان دودكش ۲ روي آنتن برود و اتفاقا همچون فصل اول آن با اقبال مخاطبان نيز همراه شود. پژمان جمشيدي و سام درخشاني شايد هيچكس فكرش را نميكرد كه روزي زوج پژمان جمشيدي و سام درخشاني تبديل به يكي از موفقترين زوجهاي كمدي سينما و تلويزيون ايران شود؛ زوجي كه كارشان را با نقشآفريني در سريال تلويزيوني «پژمان» آغاز كردند و آنقدر در اين اثر خوش درخشيدند كه بعد از آن با حضور در آثار سينمايي و نمايش خانگي تبديل به يكي از زوجهاي پولساز هنرهاي نمايشي شدند. پژمان براي هر دو نفر آنها يك نقطه عطف و كليد موفقيت بود. پژمان جمشيدي با اين اثر خود را از دنياي فوتبال وارد عرصه بازيگري كرد و در ادامه نيز نشان داد كه همپاي بسياري از بازيگران سينماي ايران قابليت و استعداد رشد دارد و سام درخشاني نيز بعد از حضور در اين مجموعه، بهعنوان بازيگري توانمند جدي گرفته شد. زوج پژمان و سام بهواسطه جنس رفاقتشان و البته حماقت نهفته در رفتار آنها در مقابل دوربين، بهسرعت جاي خود را در ميان مخاطبان باز كردند. زوجي كه ديدن آنها در كنار هم خنده را بر لب مخاطبان مينشاند. اين زوج بعد از موفقيت در پژمان در فيلم سينمايي «خوب، بد، جلف ۱» و «خوب، بد، جلف ۲» و سريال نمايش خانگي «خوب بد جلف: راديواكتيو» و همچنين دو فيلم تگزاس ۱ و ۲ حضور پيدا كردند و هر بار نيز توانستند در زمينه فروش به موفقيت قابل قبولي دست پيدا كنند. پري اميرحمزه و لوريك ميناسيان در ميان همه زوجهاي موفق هنري سريالهاي تلويزيوني بدونشك بايد به نام پري اميرحمزه و لوريك ميناسيان نيز اشاره كرد. زوجي كه هرچند يكبار و تنها در يك مجموعه نمايشي در كنار هم حاضر شدند، اما با همان يك مجموعه توانستند خاطرات خوشي را براي مخاطبان رقم بزنند. «كارآگاه شمسي و دستيارش مادام» عنوان اين تجربه مشترك و موفق بود كه در سال ۱۳۸۰ از شبكه پنج سيما روي آنتن رفت و طيف گستردهاي از مخاطبان را با خود همراه كرد. داستان اين مجموعه درباره دو خانم دوست و همسايه به نامهاي شمسي و مادام است. شمسي زني باهوش و كنجكاو، اما تندخو و عصبي است كه علاقه زيادي به داستانهاي پليسي و جنايي دارد، اما صاحبخانه و همسايه او مادام، زني فربه و آرام و ساده است كه حوصله ماجراجوييهاي شمسي را ندارد، ولي هميشه او را براي رسيدن به هدفش همراهي ميكند. يك زوج بامزه و دوستداستني كه دو خانم مسن، اما مهربان آن را تشكيل ميدهند و داستانهاي جالبي كه هر بار مخاطبان را پاي گيرندههاي تلويزيون مينشاند. محسن تنابنده و احمد مهرانفر كيست كه نام نقي معمولي و ارسطو عامل را نشنيده باشد؛ زوجي كه در اين سالها هر بار با حضورشان در مقابل دوربين طيف متنوعي از مخاطبان را پاي تلويزيون نشاندند. «پايتخت» اساسا با شخصيت نقي و ارسطو معني پيدا ميكرد و رقابت و رفاقت اين دو پسرخاله بود كه لحظات مختلف اين سريال را تماشاييتر ميكرد. پسرخالههايي كه گاهي سايه هم را با تير ميزدند و گاهي ديگر تا پاي جان براي حمايت از يكديگر در ميدان بودند. نقي و ارسطو تصويري واقعي از روابط بسياري از ما ايرانيان با اقوام همسن و سال خودمان است، پسرخالهها و پسرعموها و پسرداييها و پسرعمههايي كه با هم بزرگ شديم و حالا با رسيدن به سنين بالاتر همچنان مثل همان دوران كودكي در عين رقابت، رفاقت نيز داريم. البته سابقه همكاري محسن تنابنده يا همان نقي و احمد مهرانفر يا همان ارسطو بهعنوان زوج هنري صرفا به «پايتخت»هاي ششگانه محدود نميشود؛ چرا كه اين دو بازيگر براي اولين بار در فيلم سينمايي «استشهادي براي خدا» با يكديگر همبازي شدند. بعد از تجربه پايتخت در سريال نمايش خانگي «شاهگوش» و سريال تلويزيوني «عليالبدل» نيز تجربه همكاري مشترك را به دست آوردند كه آنها نيز در زمره آثار موفق نمايش خانگي و تلويزيون بهشمار ميآيند. پرويز پرستويي و فاطمه معتمدآريا اما همه زوجهاي هنري موفق در مجموعههاي نمايشي سيما لزوما بازيگران مرد نيستند، گاهي نيز زوجهاي هنري و خاطرهساز از همبازي شدن بازيگران مرد و زن پديد آمدهاند. پرويز پرستويي و فاطمه معتمدآريا يكي از همين زوجهاي هنري هستند. هر چند پرستويي و معتمدآريا سالها قبل از آن كه در تلويزيون همبازي شوند، در سينما تجربه حضور مشترك مقابل دوربين را به دست آورده بودند، اما آنچه آنها را به عنوان يك زوج هنري بيش از پيش در نگاه مخاطبان تثبيت كرد؛ حضور آنها در دو سريال تلويزيوني پرمخاطب «زير تيغ» و «آشپزباشي» در قامت يك زوج هنري بود. مهر مادري، مرد عوضي، شوخي و عزيزم من كوك نيستم عنوان آثاري سينمايي هستند كه در آنها پرستويي و معتمدآريا تجربه همكاري مشترك را به دست آوردند؛ آثاري كه همگي متعلق به نيمه دوم دهه ۷۰ هستند، اما متفاوتترين تجربه آنها در اين عرصه در تلويزيون و با زير تيغ محمدرضا هنرمند رقم خورد. جايي كه در آن پرستويي و معتمدآريا در نقش محمود و فاطمه قصه زيرتيغ، دو ستون اصلي ساختار يك درام خانوادگي به شدت تلخ بودند. قصهاي درباره يك قتل غيرعمد كه شيرازه دو خانواده صميمي و نزديك به هم را از هم پاشيد و آنها در مقابل هم قرار داد. حميد لولايي و مريم اميرجلالي مگر ميشود از زوجهاي موفق مجموعههاي نمايشي تلويزيون گفت و اشارهاي به زوج هنري حميد لولايي و مريم اميرجلالي نكرد؛ زوجي كه معمولا نقش زن و شوهر را بازي ميكردند و حضورشان در قالب اين نقشها خاطرات ماندگاري را براي مخاطبان ساخته است. «خانه به دوش» اولين و البته بهترين تجربه همكاري اين زوج هنري بود. تجربهاي ماندگار كه هنوز هم بعد از سالها پخش چندباره آن از شبكههايي همچون آي فيلم با استقبال گسترده مخاطبان روبهرو ميشود. سريال «ترش و شيرين» ديگر تجربه همكاري موفق اين زوج هنري بود كه در زمان پخش در زمره پرمخاطبترين سريالهاي تلويزيون قرار گرفت.موفقيت اين زوج هنري پاي آنها را به «چارخونه» كه اولين سريال سروش صحت بود نيز باز كرد. حميد لولايي و مريم اميرجلالي در اين سريال نقش زوج ميانسالي بهنام منصور جمالي و شكوه را بازي ميكنند كه با دو دختر و دامادهايشان در مجتمعي آپارتماني زندگي ميكنند و هر بار درگير اتفاقات تازهاي ميشوند. ذبيح و منظر آخرين تجربه همكاري مشترك حميد لولايي و مريم اميرجلالي بهعنوان يك زوج هنري بود كه در «چهارچرخ» جواد مزدآبادي رقم خورد. اين مجموعه داستان مردي به نام ذبيح را روايت ميكند كه علاقه عجيبي به ماشين دارد و براي رسيدن به اين آرزو از هيچ تلاشي فروگذار نميكند. ذبيح كه با اين آرزو عمري به چايفروشي لبخط اقدام كرده، درست در زماني كه پول خريد يك ماشين را به دست آورده است؛ در شب خواستگاري دخترش به واسطه سرقت پولها به خاك سياه مينشيند و اين آغاز درگيريها و دردسرهاي بعدي او و خانوادهاش است. انواع بست يا پايه قمقمه دوچرخه نكات و اصول ساخت و طراحي پاورپوينت آموزش ساخت پاورپوينت (راهنماي مبتديان از صفر تا صد) آموزش پاورپوينت – درج نماد و واژه هاي هنري، پيوند، ايجاد دكمه
اين زوج موفق سه سال بعد يعني در سال ۱۳۸۸ نيز يك بار ديگر در كنار هم حضور يافتند و اين بار به جاي يك قصه تلخ، دو جبهه اصلي يك درام خانوادگي پراتفاق خانوادگي شدند. درامي كه البته پاياني شيرين داشت تا بعد از چند ماه كشمكش اكبر عاليمقام و مينو خيرخواه با بازي پرستويي و معتمدآريا در نهايت بساط غم از خانه آنها برچيده شود و روال زندگي آشپزباشي و همسرش به همان مسير سابق بازگردد.