محمدحسين مهدويان؛ خودي بود، خودي نماند
برترينها: حواشي پيرامون محمدحسين مهدويان و زخم كاري به اوج رسيده، درباره كيفيت زخم كاري بحثي نيست، اما درباره خودِ مهدويان بحثهاي زيادي شده، فيلمسازي كه در يك تلقي مرسوم خودي محسوب ميشد و حالا قباي اپوزيسيون بر تن كرده. بخش اول متن انتقاد «انصافي» از مهدويان است از نگاهي كه اپوزيسيون نسبت به مهدويان دارد و او را آدمي اهل معامله ميداند، بخشهاي بعدي متن اما شامل نگاه افراديست كه غالبا اصولگرا هستند و اين تنشهاي اخير مهدويان را ناشكري او در قبال امكاناتي ميدانند كه طي اين سالها در اختيار او قرار گرفته.
مصطفي انصافي نوشت: «از عجايب روزگار يكي هم اين است كه محمدحسين مهدويان چند وقتي است قباي اپوزيسيون به تن كرده. بيانيهي اعتراضي صادر كرده و خودش را نخبهاي خوانده كه مسؤولاني قدرناشناس دارند او را ميتارانند و دير نيست كه نتفليكس بيايد و نيروهاي خلاق و هوشمندي، چون او را با خود ببرد. از اين شوخي جنابشان كه بگذريم، واقعيت اين است كه مهدويان اتفاقاً پديدهاي است كه فقط در وضع فعلي موجود ميتوانسته رشد كند. او دقيقاً برآمده از همان ساختاري است كه اكنون به آن معترض است، ساختاري كه در آن روايت تاريخ معاصر در انحصار است و هيچ رويكردي به تاريخ معاصر به جز يك روايت امكان روايت شدن ندارد. دشمنان قديم و جديد هرگز امكان ظاهر شدن حتي در قامت ضدقهرمان روايت را ندارند،هر شكلي از همدلي با آنها در روايت ممكن نيست و خب كسي كه كمترين اطلاعي از ساز و كار روايت دراماتيك داشته باشد ميداند كه در چنين شرايطي خلق كردن چه دشوار است.
مهدويان در چنين ساختاري سه فيلم ساخته دربارهي چند برههي حساس تاريخ معاصر ايران. فيلمهايي، چون ايستاده در غبار، ماجراي نيمروز و رد خون، فارغ از كيفيتشان، بدون نظارت و هماهنگي با نهادهاي امنيتي و اطلاعاتي اساساً امكان ساخته شدن نداشتهاند. مهدويان محصول «تعامل» در اين زمانه است. او از اين كه مضمون پيچيدهي قدرتطلبي و فساد اقتصادي را به يك كَلكَل خانوادگي تقليل داده. از توقيف منبع اقتباسش هم ناراحت نيست. اما حذف صحنهي لاس زدن زن و مرد داستان، راه نفسش را بسته.
بله آقاي مهدويان، صدايي كه از گلوي شما خارج ميشود شبيه صداي كسي كه راه نفسش بسته شده نيست. صداي كسي است كه ميگويد زخم كاري را ببينيد.»
كاربري با نام سيد محمد در اينستاگرام خودنوشت: «اگر پنج سال پيش از من ميپرسيدي چند مورد از عجايب دورانت را نام ببر به پديدهاي به نام مخملباف اشاره ميكردم. يار دوران اوج سيد مرتضي آويني و چريكي كه روزگاري داغ ساواك روي پيشانيش خورده بود. هماني كه حتي فريم عينكش شبيه سيد شهيدان اهل قلم بود تا شايد دنيا را از قاب چشمان آويني به نظاره بنشيند.
مبارز مشهور دهه شصت حالا دنياي كرختي را تصوير ميكند با تاروپودي از زنان بيشوهر و جانيان بي مادر. قله دانستههايش در سكس و فلسفه سر ريز شده است. نامه به ربع پهلوي مينويسد. در باشگاه حاميان مريم و مسعود ثبت نام كرده و در راه مبارزه با انقلاب كم نميگذارد. مخملباف، روياهاي خود را حالا وارونه ميبيند و تمام هستي خود را در اين مسير قمار كرده، اما چه شد كه اين شد؟ پاسخ را از سيد مرتضي بشنويد، آنجايي كه پيرامون اصالت روش و ابزار به مخاطب خود ميفهماند كه ابزار خود به خود گرايشات را در افراد ايجاد ميكند و اتمسفر سينما تا حد زيادي قابليت دارد كه رويكرد افراد را دگرگون سازد. حالا مشخصتر ميشود كه چرا سيدمرتضي تا بود، جو حاكم سينما آنرا پس ميزد، آنهم نه سينماي چندپاره دهه نود، بلكه سينمايي كه در هواي دهه شصت و هفتاد نفس ميكشيد.
ماجراي امروز محمد حسين مهدويان هم تا حدودي شبيه مخلباف است، اما نه به تند و تيزي مطلع و مقطع آن.اي كاش اين قلم نمينوشت پسري كه از خاك روايت فتح جان گرفت و با "بچههاي حزب الله" پا به عرصه گذاشت و بارها گفت كه آويني استاد ناديده من است، ميوه درخت گردواش، خود تحقيري و تقديس عدالتخانه اروپايي است. همان اروپايي كه در حلبچه عراق و كردستان ايران و دهها نقطه ديگر، آزمايشگاه مواد شيميايي به راه انداخته بود و تاثير تركيبهاي خردلي را بر روي نمونههاي انساني ميآزمود. اندوه فراوان كه محمدحسين ايستاده در غبار سينماي ايران، حالا درد تيغ ملايم سانسورچي را بر نميتابد، زيرا بر زخم كاري او ميخورد. زخمي كه آغشته به خيانت و خشونت است و اينَك او بر آن شده كه از حق مخاطبين براي درك كامل كثافت حمايت كند.اي كاش شاگرد دوست داشتني آويني، نگاهي به راه طي شده بيندازد، آخرين روزهاي زمستان خود را بنويسد و مخملباف درون خود را بكشد. مخملبافي كه اين بار، جاي ژان لوك گدار به كوئين تارانتينو علاقهمند است.»
كاربري با نام محمد با نگاهي اصولگرايانه در رشته توييتي نوشت: «دو سال گذشته جايزه بهترين كارگرداني رو به محمد حسين مهدويان دادند. كسي كه در ذهن مردم از خودش يك كارگردان به اصطلاح انقلابي ساخته بود، اما روي سن جشنواره رفت، حرفهاي عجيب غريبي در مورد سياست آن روزها زد. از حوادث آبان ۹۸ گرفته تا هواپيماي اكرايني و...، اما چرا يه همچين آدمي بايد همچين حرفهايي رو بزند. مهدويان آدمي اصلاح طلب دو آتيشه است و اين تفكر خودشو هيچ وقت پنهان نكرده است. او حتي در انتخاباتهاي قبلي هم از حسن روحاني حمايت كرده است. مهدويان در جشنواره ۹۸ با فيلم درخت گردو با بازي پيمان معادي و مهران مديري حاضر شد. فيلمي كه به لحاظ ساختار و بازيگر با سه فيلم قبلي خود متفاوت بود علي الخصوص حضور بازيگر بين المللي مثل پيمان معادي فيلمشو رو در موقعيت خاص قرار ميداد.
توضيحاتي در مورد فيلم درخت گردو:درخت گردو فيلمي بود در مورد بمباران شيميايي سردشت. اما مفاهيم وجودي در فيلم عبارت بود از پانكرديسم، جنگ بين اقوامهاي مختلف خصوصا ترك وكرد و از همه مهمتر تطهير چهره غرب در دفاع از ايران مقابل بمبارانهاي شيميايي انگار فيلم رو براي جشنوارههاي غربي ساخته است. اما سوال پيش ميآيد كه چرا يه همچين آدمي با همچين تفكري اين گونه فيلم هارا ميسازد؟
يكي از دبيران سابق جشنواره فجر (دكتر شاه حسيني) ميگويد: «عدهاي از فيلمسازان فعلي كشور، بازداشتيهاي سياسي اند. بازداشتيهايي كه قول ميدهند در فيلم هايشان مفاهيم خوب نشون بدهند و در عوض خبري از زندانواين حرفها نباشد. كار ديگري كه اين افراد انجام ميدهند، بهره گيري از امكانات دولتي و حكومتي براي مطرح كردن خودشان به عنوان فيلمساز است و وقتي خرشان از پل گذشت، كار خوشان را ميكنند.
مهدويان هم از اين غائله مستثني نيست.» فيلمهاي ديگر مهدويان هم مثل ماجراي نيمروز ۱ يا رد خون و يا لاتاري هم كم شيطنت آميز نبوده است. از بد نشون دادن لاجوردي و خوب نشون دادن كشميري در ماجراي نيمروز ۱ گرفته تا تطهير چهره منافقين و عوض كردن جاي جلاد و شهيد در رد خون و بهتر نشون دادن دوست پسر از پدر در لاتاري از ديگر شيطنتهاي او بود. نتيجه گيري: بدترين سم براي يك سينماي يك كشور دادن فرصت به كساني است كه منطق فكري اش را قبول نداشته باشند و مادامي كه اينگونه باشد، سينما رشدي نخواهد داشت.»
داوود طالقاني روزنامهنگار در روزنامه فرهيختگان(اصولگرا) نوشت: «مهدويان و فردوسيپور با تمام تفاوتهايشان شباهتهايي انكارناشدني دارند؛ هر دو دستپروده و محصول يك نظام فرهنگي و سازمان رسانهاي دولتي و نفتي هستند كه از قضاي روزگار بيشتر از يك كارمند مواجببگير ظاهر شدهاند و بيرون از سازمان و سيستم نيز دستگاههايي براي خود دارند.
ترهات مهدويان درباره سانسور را اگر كارگرداني از دايره هنر و تجربه يا خارجنشينهاي بيرونگودنشين و جوانكهاي داعيهدار سينماي مستقل (كه در ايران وجود خارجي ندارد) گفته بودند، شايد ميشد دربارهاش التفاتي داشت، اما بهقول قديميها، اين همان امامزادهاي است كه خودمان ساختهايم!
اينكه تحميق مخاطب و تحقير كارگر در شيشليك كافي نبود و بايد پيوست پشتصحنه و پيشتوليد زخمكاري را با روايتهاي يكطرفه در هيجانيترين و عاطفيترين و احساسيترين مديوم رسانهاي بازگو كرد؟
البته سلبريتيها بسيار باهوش هستند. كافي است از تجربه تعامل مديريتي رسانه ملي و شبكه سه سيما با فردوسيپور درس گرفت تا هربار كه بهنفعمان نبود، مديريت رسانهها را موجوداتي به دلخواه خودمان بازتعريف كنيم. به همين دليل نيز داستان فردوسيپور بار ديگر در هيبت مهدويان بازسرايي ميشود.»
هزينه توليد يك آهنگ و يا يك آلبوم موسيقي چقدر است؟
انتخاب ساز موسيقي – چند نكته ي اوليه و مهم در انتخاب ساز براي شروع يادگيري موسيقي-قسمت اول
راهنماي خريد ارگ و كيبورد موسيقي
بهترين تفنگهاي اسباب بازي در بازار ايران
101 “ايده كسب و كار” موفق در ايران و جهان ! (از 1340 تا 1399) + ويژگيهاي شغل خوب
بهترين نقاط ايران براي كمپينگ: دوستداران طبيعت حتما بخوانند
بهترين ورزش رزمي در ايران و جهان براي دفاع شخصي يا قهرماني كدام است؟ چرا؟