لوكا؛ ماجراي جذاب دو دوست در ايتاليا
برترينها: «لوكا» (Luca) به كارگرداني «انريكو كاساروسا» در مورد پسر جواني است كه در «ريوراي ايتاليا» سكونت دارد و به همراه دوست جديدش ماجراجوييهايي را تجربه ميكند. او به زودي متوجه ميشود هيولايي است كه از دنياي زير آب آمده و پس از كشف حقيقت در مورد هويت واقعياش، پيوند دوستي خود را در معرض خطر ميبيند.
«جيكوب ترمبلي» در نقش شخصيت لوكا، «جك ديلن گريزر» در نقش آلبرتو، «مايا رودلف» در نقش دنيلا مادر لوكا، «اما برمان» در نقش جوليا دوست لوكا، «جيم گفيگان» در نقش پدر لوكا، «ماركو باريچلي» در نقش پدر جولينا، صداپيشگي ميكنند. يكي از اصليترين نقاط قوت انيميشن بدون شك گويندگان آن است. «جيكوب ترمبلي» ثابت كرده است با بيان خود در نقش اصلي مخاطب را راضي نگه ميدارد.
تماشاي «لوكا» با مناظر زيبا، رنگهاي روشن، جزئيات زياد و تركيب واقعيتهاي زندگي و فانتزي به شدت لذتبخش است و آدم با ديدن آن ياد تعطيلاتي ميافتد كه در كودكي رفته. طراحي شخصيتها هم بهخوبي انجامگرفته و كاراكترهاي جالبي را در آن ميبينيم، اما در بين همه اتفاقات اين دنياي فانتزي، كمي همرنگ و بوي تاريخ و فرهنگعامۀ ايتاليا وجود دارد، كه خالي از لطف نيست.
«انريكو كاساروسا» فيلمساز ايتاليايي است كه با ساخت فيلم كوتاه «لا لونا» نامزد اسكار شد، در اين باره ميگويد: «در جنووا متولد شدهام و تابستانهايم را در سواحل آن گذراندهام. بهترين دوستانم را وقتي ۱۱ ساله بودم ملاقات كردم. بچهاي بهشدت خجالتي و شر بودم كه يك زندگي كاملاً متفاوت داشت. ميخواستم فيلمي بسازم در مورد آن رفاقتها كه به رشد من كمك كرد.»
مايك مك گرانگان در سايت آيل سيت در نقد فيلم «لوكا» چنين مينويسد: «از بابت بصري، ظاهر اين شهر ايتاليايي بسيار زيباست، هرچند كه صحنههاي زير آب آن نسبت به مثلا «در جستجوي نمو» و «در جستجوي دوري» جزئيات كمتري دارد. البته اين يك انتخاب عمدي در سبك انيميشن «لوكا» بوده، ولي ما ديگر به اينكه پيكسار چشمانمان را (از شدت زيبايي) خيره كند عادت كردهايم و به همين دليل كمي در مورد «لوكا» اذيت ميشويم. هر چقدر كه بيشتر به تماشاي اين فيلم مينشينيم زمان بيشتري در اين فضا سپري ميكنيم و اين ايراد كوچك بيشتر در ذوق ميزند.
البته «لوكا» آنقدري در چنته دارد كه مخاطب هدفش يعني خانوادهها را سرگرم كند. رنگ و بوي ايتاليايي غالب بر اين فيلم، به آن امضاي خودش را ميدهد و استفاده از جانداران دريايي با قابليت تغيير چهره به عنوان قهرمانان مركزي داستان خلاقانه بوده است. با اين وجود بيشتر فيلمهاي پيكسار از «لوكا» بهتر هستند. از اين فيلم انتظار نميرود بچهها بارها و بارها تماشايش كنند. به عبارت ديگر، اين فيلم اگر طرفدار پيكسار باشيد خوب است و از ديدن آن خرسند خواهيد شد. فقط انتظار نداشته باشيد خيلي متاثر شويد.»
بهزاد هاشمي در توئيتر خود نوشت: «عبور از گذرگاه خيال و تركيب اون با واقعيت موجود به يكي از ويژگيهاي اصلي ديزني/پيكسار بدل شده و اين كمپانيهاي دوست داشتني چنين خصوصيتي رو به يكي از امضاهاي شخصي كارهاشون تبديل كردند. فيلم Luca هم از اين خصيصه بيبهره نيست هرچند كه معتقدم «لوكا» شاهكار نيست و به پاي انيميشنهاي چندسال قبل اين دو كمپاني نميرسه، اما همچنان حرف بزرگي رو سعي ميكنه تو قالب ۹۰ دقيقه به بيننده بزنه كه اكثر ما شايد سالها و مدتها براي دركش به كتاب، پادكست و تراپيست مراجعه كنيم.
«لوكا» يك انيميشن ساده و بيادعاست كه با تركيب رنگي جذاب، قصه به ظاهر ساده و طراحي كاراكترهاي بامزهاش سعي كرده جهان كوچك خودش رو به تصوير بكشه و تو اين كار به شدت هم موفق عمل كرده چنانچه دو مفهوم كلي «بترس و اقدام كن» و «ناديده گرفتن نجواهاي مخرب ذهني» در بخشهاي مختلف فيلم به درستي استفاده شدند طوري كه گلدرشت و شعاري در نيومده و اين خودش قابل ستايش و تقديره، چون عادت به اسپويل فيلمهاي تازه ندارم چيزي از كليت اثر نميگم و دعوت ميكنم علاقهمندان به انيميشن همراه با خانواده به تماشاي «لوكا» بشينند، چون كه ارزش يكبار ديدن رو قطعا داره.»
مطالب مشابه |